من♥عشقم =( نی نی)

توکه باشی...

دو شنبه 16 تير 1393

183 نظرات ()




رفتن ات..

دو شنبه 16 تير 1393

136 نظرات ()




کنارپنجره اتاق مینشینم...

پنج شنبه 12 تير 1393

877 نظرات ()


کنار پنجره اتاقم می شینم و به ستاره های آسمون خیره می شم ...
بدون اینکه خود بفهمم اشکام گونه هامو خیس می کنه ، چشمام یه جا و دلم یه جای دیگه ....
از این زندگی خسته و دلگیر ام ....
می خوام برم ... برم به یک ناکجا آباد .... جایی که مقصدشم معلوم نیست ....

عميق ترين درد زندگي مردن نيست ...
ناتمام موندن قشنگترين داستان زندگيه که مجبوري آخرش رو با جدایي به سرانجام برسوني
عميق ترين درد زندگي مردن نیست ...
به فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگيه ....

بازم دلتنگی ... بازم گریه های شبانه ..... سخت دلتنگم ، بيقرار و بي تاب ...
كجاست اون لبخندهاي عاشقونه ات تا باز ديونه شم ....
چرا ديگه درد دلي براي گفتن نداري
چرا قلب عاشقم و در انتظار چشمهات مي سوزوني .....
اونقدر دلتنگ چشمهاتم كه نمي تونم تو هيچ چشم ديگه ای نگاه كنم ....
اونقدر بيقرارم كه هيچ اتفاقي ، دل غمگينم و شاد نمي كنه ....
براي گريه ، شونه هاتو كم دارم ، شونه هايي كه بارها و بارها تو خواب و خيال ، تكيه گاه دل عاشقم بود
براي عاشقي ، نگاههاي زيباتو كم دارم ، نگاههايي كه تنها دليل زنده موندنم شد ....
چرا ديگه براي غصه ها ، اشكها و دلتنگي هام جوابي نداري ...
شب دراز و من هنوز هم تو انتظار نسيم صبحم ....
اي دل ديوانه ي من با غم هات بساز و با اشك هات بسوز ،
ولی ..... دم نزن .......





خلوتم

چهار شنبه 11 تير 1393

1893 نظرات ()

 




خیانت

سه شنبه 10 تير 1393

4435 نظرات ()

 

 

 




بخونید

سه شنبه 10 تير 1393

1300 نظرات ()

حتما بخونید

بار اول که دیدمش تو کوچه بود یه لباس گل گلی تنش بود

با موهای خرمایی

اومد طرفم و گفت :داداشی میای با هم بازی کنیم؟؟؟

بیا دیگه،،،،

از چشای نازش التماس میبارید ،خیلی کوچیک بودم اما دلم لرزید !

همون یه نگاه اول عاشقش شدم،

سه سال ازش بزرگتر بودم قبول کردم و باهاش بازی کردم !

سالها گذشت هر روز خودم مدرسه میبردمش!

آخرش گفت: تو بهترین داداش دنیایی!

داغون شدم که عشقم منو داداش صدا میزنه !

گذشت و گذشت شب عروسیش خودم راهیش کردم

ماشین خودم ماشین عروسیش بود ، خودم رانندش بودم !

خودم اشکاشو پاک کردم با چشمای گریون بازم گفت:

تو بهترین داداش دنیایی!!!

سالها گذشت که تصادف کرد و واسه همیشه رفت

و حتی یه بار نتونستم بهش بگم آخه دیونه من عاشقتم میمیرم برات،،،،،

چشمای تو همه دنیامه،،،،،

یه شب شوهرش دفتر خاطراتشو آورد به من داد

و اشکاشو پاک کرد و رفت

وقتی خوندمش مردم، نابود شدم ،

نوشته بود:

داداشی دوست داشتم عاشقت بودم ،اما میترسیدم بهت بگم میترسیدم

داداشی امیدوارم زود تر از تو بمیرم که اینو بخونی

داداشی بهم فش ندی،

داداشی ببخش عاشقتم،

داداشی همه آرزو هام تو بودی ...




  • عاشقانه هاي تصادفي

  • آمار سايت

    • آمار مطالب آمار مطالب
      کل مطالب : 26
      کل نظرات : 221


      آمار کاربران آمار کاربران
      افراد آنلاين : 1
      تعداد اعضا : 0

      onlineکاربران آنلاين

      [Online_Number]. [Online_Title]

      بازديد آمار بازديد
      بازديد امروز : 67
      بازديد ديروز : 0
      گوگل امروز : 7
      گوگل ديروز : 0
      بازديد هفته : 99
      بازديد ماه : 245
      بازديد سال : 808
      بازديد کلي : 74900

    • اطلاعات کاربري


      • عضو شويد
        فراموشي رمز عبور؟

        نام کاربری
        رمز عبور


        عضويت سريع
        نام کاربری
        رمز عبور
        تکرار رمز
        ایمیل
        کد تصویری

      • نويسندگان

        • منو(نی نی) عشقم

        • نظر سنجي

          • وبمون چطوریه هم مطلباش هم قالبش؟؟

          • تبادل لينک هوشمند